سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر آزار و درد بایدت تحمل نمود و گرنه هرگز خرسند نخواهى بود . [نهج البلاغه]
کلبه ی عشق
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 2484
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
کلبه ی عشق
آرش

........... لوگوی خودم ...........
کلبه ی عشق
..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
ندارد .
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
......... لوگوی دوستان من .........


............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • عشق

  • نویسنده : آرش:: 88/5/8:: 12:33 صبح

    به نام خدا خالق انسان ، به نام انسان خالق غم ها ، به نام غم ها به وجود آورنده ی اشک ها ، به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها ، به نام قلب ها ایجادگر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان .

    زیباترین سلام را بر روی باطراوت ترین گلبرگ شقایق با قلمی از استخوان وجودم می نویسم تا از شهر های دلباخته ی قلبم عبور کند و به تو برسد شاید که پذیرا باشی .  

    امیدوارم حال همگی خوب باشه ، همین اولش این گل قشنگ تقدیم به شما دوستان .  

     

     

     

     

     

     

     

     

    میخوام وبلاکمو با چند تا مطلب خوب شروع کنم امیدوارم که شادی شما رو به همراه داشته باشه :

    اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل .... حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است ، با اولین گریه بازی شروع میشه ... هی بزرگ میشیم ، بزرگ و بزرگتر . اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بدیم ... دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست ، حتی صداهامون ... گاهی با هم میخندیم ، گاهی به هم ... اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده ، واسه بردن بازی روی نیمه ی دوم نمیشه خیلی حساب کرد ... گاهی برای بردن بازی باید بین دو نیمه دوباره متولد شد ، باید به زندگی با دیدی تازه نگاه کرد ، باید پرده های زشتی و کینه و قهر را دور زد و دوستی و محبت و عشق را به زندگی آورد .

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا بریم و شنا کنیم ؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد . آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را درآورد ، دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است ، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود .  

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    دختره از پسره پرسید : من خوشگلم ؟ گفت : نه ، گفت : دوستم داری ؟ گفت : نوچ ، گفت : اگه بمیرم برام گریه میکنی ؟ گفت : اصلا . دختره چشماش پر از اشک شد و هیچ چی نگفت ، پسره بغلش کرد ، گفت : تو خوشگل نیستی زیباترین هستی ، تو رو دوست ندارم چون عاشقتم ، اگه بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمیرم .  

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    جیرجیرک به خرس میگه : عاشقت شدم ، خرس میگه : الان وقته خواب زمستانی منه بذار وقتی از خواب بیدار شدم در موردش با هم صحبت می کنیم ، خرس وقتی از خواب بیدار میشه میبینه جیرجیرکح نیست . آخه خرس نمیدونست جیرجیرک ها فقط 3 روز عمر می کنند .

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    در دادگاه عشق قسمم قلبم بود ، وکیلم دلم بود و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان . قاضی نامم را خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد . پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار جوبه ی دار . از من خواستند آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند : دوستت دارم .

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    امیدوارم که از مطالب خوشتون اومده باشه و اوقات خوب و خوشی رو تو وبلاکم داشته باشین ، اگه تونستم توجهتونو جلب کنم پس نظرتونو بگین چه خوب و چه بد . موفق باشید .   


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ